موسسه و وب سایت حقوقی و وکلای برتر

وکالت، وکیل در تهران, مشاوره جقوقی

موسسه و وب سایت حقوقی و وکلای برتر

وکالت، وکیل در تهران, مشاوره جقوقی

طبقه بندی موضوعی

داستان طلاق

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ

داستان طلاق دو زوج :

با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.  شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.  از زن اصرار و از شوهر انکار.  در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.  زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.  تمام ۱۳۶۴ سکه بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی .  زن با کمال میل می‌پذیرد.  در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم . لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .  زن می‌پذیرد.  چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌.  زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد : طاقت شنیدن داری؟  مرد با آرامی گفت :آری .  زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.  مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.  زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت . وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد.نامه‌ای در کیفش بود . با تعجب بازش کرد .  خط همسر سابقش بود.نوشته بود:  فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر.  نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد.  برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شماره همسر جدیدش بود.  تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.  پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.  صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت : باور نکردی؟، گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی‌. این روزها میتوان با ۱ میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان با مهریه‌ های سنگینشان نجات یابند!

  • رضا رضائی